سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2743128

  بازدید امروز : 185

  بازدید دیروز : 74

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
[ و یکى از یاران خود را فرمود : ] بیش در بند زن و فرزندت مباش که اگر دوستان خدایند ، خدا دوستانش را ضایع ننماید ، و اگر دشمنان خدایند ، ترا غم دشمنان خدا چرا باید ؟ [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 89/11/23::: ساعت 11:20 صبح

اینکه می گویند عشق الهی مسأله ای فطری است را خوب متوجه نمی شوم. البته از یک چیز را مطمئن هستم که انسان همیشه باید چیزی را در دل دوست داشته باشد و گویا مسأله دوست داشتن که گاهی از دوست داشتن شدید تعبیر به عشق می شود در همه وجود دارد و انکار ناپذیر است . ولی اینکه چه کسی را دوست داشته باشند متفاوت است و جالب اینجاست که این دوست داشتن قابل جایگزینی است اما قابل پاکسازی نیست یعنی نمی توان قلبی را یافت که چیزی را دوست نداشته باشد. دوست دارم این مطلب را بفهمم؟
سؤال شما را از دو منظر می توان دنبال کرد: یکی فطری بودن عشق اللهی از جانب خداوند و دوم فطری بودن عشق اللهی از جانب انسان.

فطری بودن عشق اللهی از جانب خداوند:
اساس آفرینش جهان، عشق خداوند به جمال و جلوه خویش است زیرا حبّ ذات یکى از اسباب عشق است. خداوند نیز به عنوان برترین موجود، به دلیل عشق به ذات و جلوه جمالش، جهان را پدید آورد: (کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکى أعرف- من گنج پنهانى بودم که دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم(سخاوى، مقاصد الحسنه، ص 351.)
گنج مخفى بد ز پرى چاک کرد خاک را روشن‏تر ز افلاک کرد
بنابراین نخستین کسى که عشق ورزید، خداى متعال بود. او بر اساس همین عشق به خویش است که مخلوقاتش را نیز دوست مى‏دارد.( علامه طباطبایى، المیزان).

عین‏القضات همدانى مى‏گوید: دریغا به جان مصطفى، اى شنونده این کلمات که خلق پنداشته‏اند که انعام و محبّت او با خلق از براى خلق است نه، از براى خلق نیست بلکه از براى خود مى‏کند که عاشق، چون عطایى دهد به معشوق و با وى لطفى کند، آن لطف نه به معشوق مى‏کند که آن با عشق خود مى‏کند. دریغا از دست این کلمه تو پندارى که محبّت خدا با مصطفى، از براى مصطفى است؟ این محبّت او از بهر خود است ( تمهیدات، ص 712).
چنان که مبدأ عالم خداوند متعال است، مبدأ عشق نیز او است. عشق مانند وجود، از ذات حق به عالم سرایت کرده است و عشق انسان زاییده عشق خدا است.

 

فطری بودن عشق اللهی از جانب انسان:
همان گونه که عشق انسان زاییده عشق اللهی است همیشه این گرایش نیز در انسان به مبدأ وجود دارد. تمام انسانها در درون خود نسبت به وجود خداوند میل و گرایش دارند به همین دلیل است زمانی که برای آنها مشکلی پیش می آید و یا جانشان در خطر می افتد سریعا متوجه این قدرت پنهان می شوند و به آن متوسل می شوند و به فرموده قرآن بعد از آنکه مشکلشان برطرف شد دوباره همه چیز را فراموش می کنند.
همه انسانها به پرستش و عشق ورزیدن به موجودی مافوق خود فطرتاً گرایش دارند اما نوعاً در تشخیص این موجود دچار مشکل می شوند و از اینجاست که ادیان و مذاهب غیر توحیدی مختلفی شکل گرفته است. در سوره طه آیه 50 چنین آمده است: (رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ - پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!) بنابراین هدایت و گرایش همه انسانها از طریق عقل و فطرت، به سمت یک سری از حقایق و اصول و ارزشها است و از آن جهت به حجت باطن تعبیر شده است و چنین هدایتی خصوصیاتی دارد که عبارتند از:
الف) منحصر به انسانها است.
ب) در میان انسانها عمومی و استثنا ناپذیر است.
ج) ذاتی و درونی است.
د) در برابر آن هیچ گونه ضلالتی نیست، یعنی خداوند هیچ کس را با فطرت خداگریز و عقلی گمراه کننده نیافریده است لذا کسانی که این موضوع را درک کرده اند عاشقانه به این دعوت فطری اللهی لبیک گفته و در مسیر کمال در حرکتند و اما کسانی که این دعوت را لبیک نگفته اند از رسیدن به معشوق بی بهره اند. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست! خداوند دعوتش را همگانی اعلام کرده است و اما این ما انسانها هستیم که در خواب غفلتیم.

در پایان باید به این نکته اشاره کنیم، واژه - عشق - مشتق از عشقه به معناى میل مفرط است. عشقه گیاهى است که هرگاه به دور درخت مى‏پیچد، آب آن را مى‏خورد در نتیجه درخت زرد شده، کم‏کم مى‏خشکد.( لسان العرب، ج 9، ص 422). امّا در اصطلاح، عشق عبارت است از: محبت شدید و قوى. به عبارت دیگر، عشق مرتبه عالى محبت است.( احیاء علوم الدین، ج 4، ص 572). بنابراین همانطور که شما نیز گفتید منظور از عشق همان دوست داشتن شدید است.
امّا حقیقت آن است که تعریف حقیقى این واژه، ممکن نیست. عشق قابل تعریف علمى نیست زیرا نه محسوس است و نه معقول، در حالى که در دو قلمرو حس و عقل تأثیر دارد. اگر تعریف کننده، خود عشق مى‏ورزد، مسلماً تعریف او صحیح نخواهد بود زیرا این پدیده غیر عادى به تمام اندیشه و مشاعر او مسلّط است به عنوان مثال اگر عاشق بخواهد عشق را تعریف کند، مفاهیم موجود در تعریف، با وضع روانى عاشق رنگ‏آمیزى مى‏شود و به اصطلاح مولوى، بوى عشق مى‏دهد(محمد تقى جعفرى، نقد و تحلیل مثنوى، ج 3، ص 741.)
هرچه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم ز آن‏
گرچه تفسیر زبان روشن گر است / لیک عشق بى زبان روشن‏تر است‏
چون قلم اندر نوشتن مى‏شتافت / چون به عشق آمد، قلم برخود شکافت‏
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت / شرح عشق و عاشقى هم عشق گفت‏
آفتاب آمد دلیل آفتاب / گر دلیلت باید از وى رو متاب

 

 


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید